مذهبی

17 نکته خواندنی از اسلام و پیامبر اعظم (ص)

در این مطلب از امت پرس 17 نکته خواندنی از اسلام و پیامبر اعظم (ص) از کتاب بامداد اسلام به قلم زرین کوب را برایتان آورده ایم که از نظرتان می گذرد.

 ۱-اعراب و مدینه

در پایان روزگار ساسانیان که ایران و بیزانس دو دولت بزرگ آن روز جهان رمق  خود را در جنگ های بی فایده چندین ساله خویش از دست داده بودند و تعدی و نفاق آنها را به ورطه سقوط کشانده بود در ورای ریگزارهای عربستان در سرزمین حجاز که تقریباً فراموش عالمی بود نیرویی تازه پدید آمد که به زودی بالید و پر کشید دیری نیامد که طومار قدرت‌های بزرگ جهان را  در هم نوشت این نیروی تازه اسلام بود دین محمد صلی الله که در مکه پدید آمده به اندک زمان سرنوشت جهان را دگرگون کرد مکه شهری کوچک بود که در بین کوهها واقع بود قسمت کهنه آن بطن و مرکز آن بطنها نام داشت خانه‌های این قسمت به کعبه معبد قدیم عرب نزدیک بود و بین این خانه ها و کعبه مجلس یا نادی قرار داشت در دارالندوه روسای خانواده ها با سن بیش از ۴۰ سال گرد می آمدند و در باب کارهای عام  قبایل تبادل نظر می کردند هوای شهر با گرمای خفه کننده آنجا وقلت آب باد سموم و کثرت پشه را به همراه داشت ندرت باران سبب خشکسالی های مستمر و قحطی بود و اگر رگبارهای مناطق حاره رخ می‌داد آن را دستخوش سیل می‌کرد و این ماجرای با گرمای کشنده تابستان باعث بروز و با های عام می گشت به همین جهت اکثر خانواده‌ها فرزندان خویش را به دایه های اهل بادیه می سپردند تا در هوای بادیه بزرگ شود و از عفونت و با های آن در امان باشد افراد شهر مثل اعراب بادیه نسبت به شیخ خانواده تاحدی تبعیت می کردند تجاوز و قتل اگر از روی می‌داد قانون ثارقصاص راتحمیل میکردو اگر قاتل تسلیم نمی شد خانواده اومسئول بود شهرنه پلیس داشت نه حکومت و سوگند و پیمان اجرای عدالت را تامین می‌کرد و در مجلس شیوخ منتفذبا  قدرت بیان و فصاحت کلام باعث تأثیر بیشتر می گشتند و جز قدرت و نفوذ رای دهندگان ضمانت اجرایی نداشت مکه سر راه تجارت بین مشرق و دریای مدیترانه بود و عراق و شام را به یمن متصل می‌کرد و ارتباطات آفریقا و آسیا را سبب می شد به همین جهت قافله های تجاری مکه بین شام و یمن در جریان بود و مرد و زن در آن سرمایه‌گذاری می‌کرد و ثروت آنها را با ربا افزوده می شد کعبه اختصاص به قریش نداشت و زیارتگاه اعراب بود و بالغ بر ۳۰۰ بت در آنجا قرار داشت حتی نصاری نیز بر روی ستونها و دیوارها نقش مریم علیه السلام و عیسی علیه السلام و داستان ابراهیم را نقش کرده بودند در این مجموعه الله خدایی بزرگ بود امانه یکتا بود ونه بی همتا و خدایان دیگر مانند لات منات عزیزی در ردیف  اوکم و بیش پرستش می‌شدند ونسبت به آنها طواف مسح  و قربانی انجام می‌شد و هدیه‌ها و نذرهای خود را به آنها تقدیم می کردند اعتقاد به بقای رو و دنیای دیگر نزد عرب مقبول نبود با این همه به سبب احترام و علاقه به خون و نصب و آبا و اجدادش داشتند به دیانت پدران علاقه می ورزیدند لذا بدگویی از  پدرانشان را بد گویی  از خود تلقی می‌کردند و همین سبب عمده مخالفت قریش و اعراب  با اسلام بود دیگر اینکه باتسلیم  به اسلام از دیگر لذات خود محروم می دیدند  را محروم می دیدند در آن دوران زنا مذموم نبودبلکه  تجاوز به حق شوهر تلقی می‌شد و از قتل به خاطر بین از قصاص اجتناب می شد سرقت و غارت در وقت جنگ  عیب نبود قمار تفریحی آعام بود و رباخواری رواج داشت کار بدوی ها شتر چرانی و جنگ بود که گاه تا چندین نسل ادامه می‌یابد و غنیمت ها بین جنگجویان تقسیم می گشت در موقع صلح نیز عیاشی وقمار  برمی‌گردند شراب میخورند و شعرهای پوچ که  از غارتگری ها باده گساری ها و عشق بازی ها سروده می‌شد یاد می کردند همین نکات دعوت محمد صلی الله و پیام او را دشوار می کرده است

۲-پیامبر اعظم و مکه

به موجب روایات مشهور در سالی که ابرهه سردارحبشی با فیل و لشکر به مکه آمد و به قولی چند سال بود در خانه عبدالمطلب بن هاشم که از روسای قریش بود فرزندی به دنیا آمد که محمد صلی الله نام گرفت کودک دو ماهه بود که پدرش عبدالله را از دست داد چهار ماه بود او را به دایه از اهل بادیه سپرده بود ۴ یا ۵ ساله بود او را نزد ما در آوردن مادرش آمنه بنت وهب در شش سالگی محمد وفات یافت  جدش عبدالمطلب عهده دارتربیت اوشد چندماه بعد او را هم از دست داد عمویش ابوطالب در هشت سالگی عهده‌دار سرپرستی او شد که او اگر چه از نظر ثروت کم بهره بود اما در تربیت او سعی بسیار کرد عموهایش ابولهب عباس وضع مالی بهتری داشتند و آسوده تر می‌زیستند در ۹یا ۱۲ یا ۱۳ سالگی با عمویش ابوطالب راهی شام  شد و به علت تنگدستی عمو ناچار شد کاری  در پیش گیرد و به شبانی پرداخت و درفقر و آزادگی بزرگ شد در ۲۰ سالگی در جنگ محلی به نام نجار حاضر شد و راه و رسم جنگ را فرا گرفت  در ۲۵ سالگی خدیجه را به همسری برگزید و با ثروت  خدیجه به شام  تجارت می کرد قبل از این ازدواج در سفرش به شام راهب نصرانی به او مژده پیامبری را می‌دهد و حضرت محمد بعد از ازدواج به اندیشه معیشت داشت و نه اندوه تنهایی به  امانت معروف و آبرو مند بود محمد امین مشهور و در جلب اعتماد مردم توفیق تمام داشت پارسا مهربان و خوش خوی بود به انزوا و تفکر علاقه داشت به درستی دانسته نیست که با چه کسانی معاشرت داشت اما به موجب روایات با ورقه بن نوفول که آیین عیسی داشت گفت و شنود داشت و مصاحبت عمربن نضیل نیز در وی  تاثیر داشت زیربن عمر  که با محمد صلی الله خویشاوند بود در جوانی محمدرا از  دیانت قریش برحذر داشته بود و خود الله و رستاخیز را قبول داشت میل به عزلت و تفکراورا  به درون می‌خواند و لذا در کوه حرا معتکف شد و به خلوت و تفکر می‌پرداخت ۴۰ ساله بود  که روشنی الهام در جانش افتاد زندگی او را دگرگون کرد خدا نمی خواست این معرفت پوشیده بماند و این اندیشه نوع مسئولیت بر روی او تحمیل می‌کرد سرانجام فرشته وحی  فرود آمد و گفت بخوان محمد گفت  خواندن  نمی‌دانم فرشته تکرار کرد و سپس اورا فشاری  سخت داد و گفت بخوان به نام پروردگارت که تورا آفرید و محمد خواند سپس با حالی عجیب به خانه رفت و اضطرابی عمیق داشت این فرشته مکرر براو ظاهر می شد تا برای او تردید نماند دعوت و ابتدا سری بود و از اهل خانه بیرون نمی‌رفت طولی نکشید که برای خویشاوندان  نیز دعوت آغاز شد ولی در این دعوت بود که گفت اولین کسی که به من ایمان بیاورد برادر و وصی و جانشین بعد از من خواهد بود به جز علی علیه السلام کسی این دعوت را نپذیرفت  و بعد از مدتی روزی فرا رسید که جبریل او را واداشت که پیامش را در هر کوی و برزنی بخواند پیام الهی نیکان را وعده بهشت و نافرمانان  را به عذاب جهنم تهدید می‌کرد زیبایی آیا ت در حد اعجاز بود این آیات الهی روشن باشکوه شیوا خیره‌کننده دلنواز و گاهی بیم برانگیز بودنه  شعر بود و نه خطبه و رنگی از یک هنربی نام داشت کسانی که می‌شنیدند و شگفتی در می آمدند بعضی او را شاعر یا کاهن  می شمردند اما یشتر مردم و مکه اهل تجارت و مرد دنیا بودند به این سخنان با دیده شک ومسخره  نگاه میکردند وقتی پیام شروع به بد گویی از بت‌ها کرده اهل مکه خشم و دشمنی پدید آمد اما پیامبرمایوس نشد و سالهای دراز آیات را بر مردم فرو می خواند داستان نوح و لوط را و عذاب خداوند را داستان هود و صالح قومشان عاد و ثمود راکه مخالفت نمودندو مخالفان حضرت محمد را تهدید و تحقیر  می‌کرد و پیروانش را آزار می‌دادند ابوطالب و حمزه در دفاع پیام به جدا  ایستاده بودند بار از آزار کوتاهی نمی کردند براساس صحیفه‌ی تنظیم کرده که هر نوع داد و ستد و رفت و آمد را با پیامبر و همراهانش ممنوع کند آن را به دیوار کبی آویخته بودند لذا  مسلمانان در منطقه به نام شعیب  ابوطالب به سختی و گرسنگی به سر می‌برد و پیامبر و دارایی‌های خودشان را از دست دادند و بعد از خورده  شدن  صحیفه  توسط موریانه مشرکین به این محاصره پایان دادند اما به فاصله اندکی ابوطالب و خدیجه وفات کردنددر این زن ۵۰ ساله بود تنها و بی پشتیبان  شد پیامبر به طائف رفت در بازگشت مراسم حج و به دنبال متحد و مدافع گشت در این میان شش نفر از یثرب  به حج آمده بودند آنها اسلام حضرت محمد را پذیرفتند و بعد ۱۲ سال از شروع دور گذشته بود دین او علاوه بر طرفدارانی در مکه حبشه در یثرب نیز طرفدارانی پیدا کرد و این بار ۷۰ نفر از بزرگان یثرب به مکه آمده و بیعت کردند فقط پیامبر علی و ابو بکر باقی ماندندخشم مشرکین به حدی شد که تصمیم جدی قتل پامیر  گرفته اما محمد با وجود محاصره خانه آن شب علی را به جای خود گذاشت و مخفیانه با ابوبکر به بیرون شهر رفته و در پنهان شد بعد از گذشت سه روز مخالفان از تعقیب  دست کشیدن و پیامبر با ابوبکر بیرون آمدوراهی یثرب شد

۳- پیغمبر در مدینه

هجرت پیامبر از مکه به یثرب  که بعدها مدینه النبی ومدینه خوانده  شد تاریخ جدیدی را آغاز کرد و مبدا تاریخ اسلام شد در اول کار پیامبران  آن بود که با جامعه نو بسازد عاری از جاهلیت و منزه ازمفاسد حیات محمد صلی الله نخست بین  مسلمانان عقد برادری بست و بین مهاجرین که از مکه آمده بودند با انصار که اهل مدینه بودن دوستی پدید آورد با یهود مدینه به  شرط مسالمت پیمان دوستی بست که قران رامنافق می‌خواند آنها شاهد  توفیق محمد صلی الله بودند در این زمان پیامبر ۵۳ سال بود و تاریخ میلادی ۶۲۲ را نشان می‌دهد اگر برای امت  خود عقیده بیاورد چندی نگذشت اسلام برای نشر دعوت و دفاع از قلمرو خود ناچار به جنگ شد بین قواعد بودن مسلمانان سعی کردند کاروان هایی  را از رفتن به شاام بازدارند تابه تجارت مکه وارد آید و در جنگ‌های با اهمیت خود پیامبر شرکت داشتند این جنگ‌ها غزوه خوانده شدغزوه بدر در سال دوم هجری  روی داد مسلمانان به کاروانی قریش که ابوسفیان سرپرستی آن را به عهده داشت حمله کردند و با وجود تعداد کم مسلمانان وتعداد زیاد آنها که هزارتن شدن جنگ به سود مسلمانان پایان یافت هفتاد تن از آنها کشته و همین تعداد اسیر شدند و سال بعد برای گرفتن انتقام آهنگ مدینه شد کردن ۳۰۰۰ تن که ۷۰۰ نفر  زره پوشیده بودند ابوسفیان سر دسته آنان بود و کشته شد ابولهب نیز بعد از واقعه  وفات یافت و در صدد انتقام پیامبر باهزارتن  مدینه به بیرون آمده که نزدیک ۳۰۰ تن از آنان در نیمه را بازداشت جنگ که  نزدیک احد روس داد نزدیک بود که قریش مغلوب شود اما غفلت بعضی مسلمانان که برای جمع‌آوری غنایم کوه را کردن  ره کرده بودندباعث شد مشرکین بار دیگر ازآن منطقه حمله کرده و بسیاری از مسلمین را کشتند پیامبر نیز به شدت مجروح شدن زن ابوسفیان نیز جگر حمزه را به خاطر انتقام خون پدر بیرون آورد و به دندان کشید  شب دو لشگراز هم جدا شدند و صبح پشت به هم کردند تا در سال بعد در بدر ملاقات کنند جنگ های بسیاری اتفاق افتاده در آن زمان مدینه محرز گشت

۴- محمد واقع در مکه

شش سال از هجرت گذشته بود که محمد صلی الله با عده بسیاری به امید زیارت کعبه آهنگ مکه کردند و تا حدیبیه  نزدیک مکه پیش رفتند اما مجال ورود به مکه را پیدا نکردن ولی پیمان صلحی ۱۰ ساله را با قریش امضا کردند با این قرار که سال دیگر برای زیارت کعبه مکه بیایند صلح حدیبیه یک  فتح معنوی بود که آینده اهمیت آن را نشان داد اگرچه مسلمانان نتوانستند به زیارت کعبه بروند در بازگشت پیامبر فرصت پیدا کردند که اسلام را در همه جا نشر دهند لذا ابتدا در صدد بر آمدند که یهود را گوشمالی دهند آنها را در قلعه هایشان محاصره کرده و قلعه های آنان را در جنگ سخت فتح کردند و یهود فدک نیز تسلیم شدند پس از آن پیامبر چشم به خارج از جزیره پرداخت نامه ها و پیام ها فرستاد فرمانروایان مجاور ایران مصرحبشه و روم شرقی را به اسلام خواندند این دعوت ها جز در جواب های ملایم حاکم مصر و نجاشی جواب مساعدی دریافت نکرد  لیکن موفقیتی بود که به منزله اعلام ظهور اسلام به دنیا بود هفت سال بعد از هجرت ماه ذیقعده حضرت محمد با دو هزار مسلمان به موجب صلح حدیبیه عازم مکه شدند و سه روز در آنجا به اجرای مراسم پرداختند اما طبق قرار بیش از این به مسلمانان اجازه باقی ماندن ندادند و همین جهت پیامبر و یارانش از مکه خارج شدند در این سفر خالد بن ولید و عمروبن عاص دو تن از نام آوران عرب مسلمان شدند چند ماه بعد لشکری که پیامبر به جنگ غسایی ها در موته فرستاده بودند شکست خود و سرداران وی زید بن حارثه جعفر بن ابیطالب و عبدالله بن رواحه کشته شدند و این شکست از اعتبار پیامبر نکاست بلکه اعراب مجاور شام در یک اردو کشی دیگر تسلیم شدند سال بعد که دوسال از صلح حدیبیه می‌گذشت پیامبر به خاطر اینکه قبیله‌ای از اعراب خزائن که تحت حمایت بودند مورد تجاوز طایفه بنی بکر قرار گرفتند که متحد قریش بودند و عده‌ای از قریش نیز به طور ناشناخته با تجاوز کاران همراهی کرده بودند لذا آن حضرت به خاطر یاری قبیله تحت حمایت خود از او کمک خواسته بودند به جانب مکه حرکت کردن اهل مکه  پشیمان ووحشت‌زده خواستند تا محمد صلی الله را از این جنگ منصرف کند اما پیامبر با ۱۰ هزار مسلمان خویش در عرض یک هفته به مکه رسیدند و مکه در مقابل او مقاومت نکرده و محمد به عنوان فاتح مانند یک پیغمبر به شهر آمد بدون غارت و خونریزی و کعبه از بتان  پاک شد و صدای اذان از بام کعبه برخاست نام الله و رسولش اعلام شدکسانی که نیز به قبیله های مجاور رفته تا آنجا را هم از وجود بتان پاک کنند محمد با وجود تمام آزارهایی که از قریش کشیده بود آنها را بخشیده و آزاد کردند اگر در جزیرة العرب مخالفت قابل توجهی باقی نمانده بود و قبیله هوازن در هنرحنین  نیز از مقاومتی که در برابر پیامبر کردن سودی نبردند و ثقیف طائف هم مقاومتشان حاصلی نداشت سپس پیامبر از مکه به مدینه آمده تا کارهایشان را به پیش ببرند و در مدینه عرب ها دسته دسته در دین  خدا وارد می‌شوند قبایل دوردست و نصاری هم قبول اسلام کرد شیوخ و امرا طوایف شخصاً نزد پیامبر می‌آمدند و و اسلام آوردند و بت‌های خود را میشکستند در سال دهم هجرت اواخر ذیقعده محمد به آهنگ حج روانه مکه شدند با عده بسیار و با تشریفات تمام اهل خانه را همراه داشتند با ۷۰ شتر برای قربانی از تمام نواحی عربستان غیر اعراب برای اجرای حج و دیدار پیغمبر به مکه می آمدند پیغمبر آداب حج را یک به یک انجام داد شترها را کشت در عرفات به ناقه خویش سوار شد و خود به ایراد کرد و در این خطبه مردم را به پیروی از دین خدا توصیه کرد و لزوم اقامه نماز و ضرورت برادری بین مسلمانان را تاکید و بیان داشت و در پایان خطبه از مردم پرسید آیا رسالت خویش ادا کرده‌ام همه گفتند آری ادا کرده ای و محمد با این سخن اعراب خدا را گواه گرفت.

۵- پیام محمد (ص)

این رسالت که محمد در طی ۲۳ سال ادا کرده بود عبارت بود از دعوت به اسلام دعوت به خدای یکتا اسلام عرب را از کفر عصیان و شقاق جاهلیت به ایمان و برادری می‌خواند و صراط مستقیم و گردن نهادن به آنچه اراده اوست یعنی تسلیم شرط اسلام راستین است و باید مردم به آن عمل صالح  خوانده می شود روی آوردند خوف خدا نشانه واقعی مسلمان راستی می باشد و فساد و بیداد یعنی به اراده خدا تسلیم نیستند خدایِ محّمد یکتاست جزاو و زنده و پاینده است  همه تسبیح گوی اوست ملک از آن اوست و بر هر چیزی تواناست فرزندی نگرفته و شریکی ندارداوست  که پیامبر را فرستاد تا آیات وی را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت آموز پیامبر با دیگران بیشتر تفاوت ندارد جز اینکه به او وحی می رسد این وحی  کتاب اوست کتابی که شکی در آن نیست  هدایت است برای پرهیزگاران کسانی که غیب را باور دارند نماز می گزارند انفاق می کنند به جهان دیگر یقین می ورزند زکات می دهند خود را از ناشایست نگه می‌دارند اما وای بر کافران از عذابی سخت آنها که زندگی این جهان را از جهان دیگر دوست دارند درضلالتی دور و دراز گرفتارند راه خدا را منحرف می خواهند بگویند ما مصلحانیم و چگونه مانند بی خردان ایمان آوریم تا ازایین پدران پیروی می‌کنیم اما دوستان خدا نه بیم دارند ایمان دارم و پرهیز می ورزندبشارت از آنها اینهاست نماز می خوانند و زکات می دهند ترس از خدا منشا واساس اخلاق تازه بود که محمد توصیه  می‌کردمنشا  و اساس زهد و پرهیز بود و ظلم اشراف قریش را متزلزل کرده بود و راه تازه‌ای برای ضعف ها  بود به همین جهت بود که در مقابل آن ایستاده و او را آزار می‌دادند مبانی اخلاق اسلامی که منشا تحول در سرنوشت عراق و جهان شد بر همین پاداش اخروی مبتنی است از آنجایی که انسان مسئول کردار خویش و دارای اراده آزاد است باید از هر چه کرده است جواب بدهد نیکی و بدی حساب دارد نومید از رحمت خدا نیز پسندیده نیست پیام قرآن پیام کار و امید است پیام بخشایش خدایی است که گنهکار را به عقوبت گناه خویش می گیرد اما او یکسره ناامید نمی‌کند بنابراین تکلیف  انسان :  پارسایی و نیکوکاری اجتناب از خمراز قمار از زنا ربا از غارت و دزدی آست اما بزرگترین گناه شرک به خداست جنبش اجتماعی که در اخلاق و تعلیم قرآن است قابل توجه باشد در این تعلیم نیکی  و داد تکلیف دینی است توانگر وظیفه دارد درویش را دستگیری کند یتیمان درماندگان و بینوایان از صدقه توانگران بهره می‌برند کشتن فرزند ناروااست نیکی  در حق پدر مادر تکلیف الهی است در مورد تعدد زوجات عدم شرط است اصل قصاص بر مبنای عدالت است و با حرام  و برای ارث قاعده ای  جدید آورده است رسالتی که محمد ادامرد  دعوت مردم به تسلیم اراده خدا بود آیات الهی نازل می‌شود و قانون الهی مقرر می گردید قسمتی از این احکام  در مکه نازل گشته بود مثل نماز حرمت زنا ربا حرمت خون نومردارحرمت ریختن خون به ناروا لزوم عزل و احسان ابتدا قبله مسلمین به طرف بیت‌المقدس بود اما بعدقبله  مسلمین به کعبه  تغییر پیدا کرد و سپس حکم قصاص و دیه مشخص و در عفو تاکیدشد چون مشرکین مکه با یهود و سایرا عرب سازش می‌کردند برای دفع خطر حکم جهاد آمد و در دنبال آن هم غزوات بود سپس احکام تقسیم غنیمت وخمس وحکم ارث سپس حکم حرمت خمر حکم قذف حکم زکات بعد از آن واقعه احدنیز حکم تعدد زوجات آمد حکم  در مورد محارم مطابق قواعد جاهلیت را اصلاح و تعدیل نماید و تدریجاً حکم خدایی نازل می شد و دستور پیامبران  را تعیین می‌کرد این رسالتی بود که در طی ۲۳ ساله  آن بیان شد و پیامبر در تبلیغ آن رنج ها برد وزندگی عرب برای یکسره دگرگون کردند و کسانی که در غرور و فساد جاهلیت به نفاق و شقاق ابدی محکوم شده بودند به اتحاد کشاند و بدین گونه حق با حاجیان بود که در جواب پیامبر که آیا رسالت خود را ادا کردم همه گفتند آری  ادا کرده ای

۶-بیماری و مرگ

محمد که رسالت خود را به پایان  آورده بود به مدینه بازگشت و در این بازگشت بود که بین راه در جایی به نام غدیرخم توقف کرد و فرمان داد تا منبری درست کنم به منبر رفت وعلی رانیز که از یمن آورده بود به منبر برد روی به یاران کرد و گفت آیا من بر مومنان اولیتراز خود آنها نیستم گفتند چرا یا رسول الله بعد پیامبر گفتند هر کس من مولای اویم علی مولای اوست ادعا کردند که کسی که علی را یاری کند و نفرین کردن به کسی که او را فرو گذارد و دشمن دارد این بزرگداشت از علی علیه السلام دستکم به نوعی رای اعتماد در حق علی در نتیجه کسانی که از یمن با علی آمده بودند و به خاطر سختگیری علی در تقسیم قنایم  ناراضی بود نددم فروبستن حاضران دیگر به تهنیت  علی رفتند و براو هم به عنوان مولا سلام کردن حتی گویند عمر بن خطاب نزدوی رفت و مبارک باد وگفت خوشا به حال تو از امروز ملایم  نشده و مولای  مومن و مومنه داستان غدیر حیثیت علی را افزود گرچه بعضی منافقین ناراحت شدند و در سوء قصد نیز نتیجه نگرفتند وبه  هر حال بر حسب روایات شیعه اینجا بود که آیا آمد که امروز این شما را کامل کردم و نعمت خودرا بر شما تمام داشتند و راضی شدم اسلام دین شما باشد بعد پیامبر راه مدینه را در پیش گرفت اسلام هنوز در دلهای اعراب را نیافته بود و خبرها حکایت داشتند از سرکشی اعراب  ظهور مدعیان جدید پیغمبری در یمامه مسلم بن حبیب که نزدمسلمانان مسلمیه کذاب  خوانده می‌شد به دعوی برخاسته بود و بنی حنیفه به طاعت وی گراییده بودند بنی اسد هم درنجد  گرد طلیحه بن خویله فراز آمده بودند در یمناسو عیسیبر خواسته و عامل پیامبر را کشته بود در حالی محمد درصدد برآمد لشکری به شام  بفرستد که امارت اش اسامه  بن زید جوانی ۱۸ ساله که پدرش  زیدبن حادثه در جنگ موته  شام کشته شده بود داد و همه بزرگان مهاجر و انصار را  فرمان داد با این جوان همراه شوید اما بیماری پیامبر سبب شد بعضی مسلمان از پیوستن به لشکر خودداری کنند پیامبراورا فرمان عزیمت داد اسامه بیرون رفت و در یک فرسنگی مدینه لشکر زد اما  بیماری محمد شدت یافت و بنا به توافق در خانه‌ عایشه بستری شد در آخرین روز هم خواست در باب جانشین خود دستور دهد سر و صدا بلند شد که  پیغمبر هذیان می گویدو او را از این کار ممانعت شد فاطمه یگانه فرزند پیامبر در کنار بسترش می نگریست پیامبر بی تابی اوکه دید پیش  خودخواند و در گوشش چیزی گفت گریه فاطمه پیش بیشتر شد دوباره او را  پیش خود خواند و گفت فاطمه خندید  وقتی عایشه علت آن گریه و خنده را از فاطمه پرسید فاطمه بار اول پدرم گفت که میمیرد و من از درد گریستم و بار دوم گفت من هم به زودی به او می پیوندم که خوشحال شدم و خندیدم  آخرین روزی که حال پیامبر بهتر شد که ابوبکر به خانه اش رفت اما این بهبودی بی دوام بود خواست  به مسجد برود نتوانست به بستر  افتاد و هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد وبه پیشانی عرق نشست و ونوسی  کشیدو آخرین سخنش این بودکه بل  رفیق اعلی پس از آن خاموشی گزید ووفات او  دوازدهم ربیع الاول سال یازدهم هجری و به قولی ۲۶ ماه صفربود جز فاطمه ازاو فرزندی نماند پسرش ابراهیم که از کنیزش  ماریه قبطیه  یافته بود  یک سالش تمام نشده بود که در گذشت دو دختر دیگرش به نوبت در حواله عثمان  درآمده بودند پیش از پدر از دنیا رفته بودند بنابراین جز فاطمه و فرزندان او  از محمد است که در جهان باقی نماند کسان دیگرش  عمویش عباس با فرزندان او همچنین فرزندان  ابوطالب علی و عقیل علی که داماد پیامبر اسلام سابقه طولانی  داشت جنازه پیامبر را درخانه عایشه دفن کردند پس از او رفتار وردار او برمسلمانان حجت ومستند شد.

۷- یادگار محمد (ص)

جز مسئله خلافت که از روز وفات بین امت تا حدی جدایی افکنددر هیچ چیز دیگر اختلاف پدید نیامد پیامبر اگرچه در میان مردم نبود اما چیزهایی که باقی گذاشته بود هادی مسلمان به شمار می‌آمد قرآن که کلام خدا بود و سنت که گفتاروکردار  پیامبر بود یاران او دین و کتاب اورا حفظ کردند ارتداد اعراب نیز که مدتی مدینه و اسلام را تهدید می‌کرد یا را ن را از نشر و بط  اسلام باز نداشت  و صدای اذان  مردم را به اجتماع فرامی‌خواند مراسم حج  باشکوه اجرا می‌شد روزه وذکات  اهمیت  خویش را ازدست نداد جهاد در راه خدا دوام داشت یاد پیامبر بر سر زبان پیر و جوان بود که پس از رحلت ایشان از جمله جنگ های اهل رده  جنگ شام ومصر جنگ های ایران و عراق یاران با توسعه فتوحات و پیدایش اختلافات در مدینه نماند اما خاطره پیامبر را با خود بردند

۸-یاران پیغمبر(ص)

بسیاری از یاران سالهای دراز در دوستی پیامبر پایداری و فداکاری نشان داده بودند ارقم بن ابی آلارقم درمکه  خانه خود را به پیغمبر واگذار شده به مسلمانان در آنجا با پیامبر ارتباط داشتند و از خاندان بنی مخزوم بود نسبت به  پیامبر کوتاهی نمی‌کرد ابوبکربن ابی قمانه  که مالی راکه درتجارت انداخته بود در راه محمد خرج کرد طلیحه  بن عبدالله در جنگ جمل سپر پیامبر شد۲۴ زخم برداشت علی  در شب هجرت پیامبر به جای پیامبر بسترنمود و از خطر نهراسید بسیار دیگر درمکه ازارها وحتی  شکنجه  دیده بودند ازجمله عماربن یاسر که پدر و مادرش از صدمه مشرکان تباه شدند او درتمام غزوه ها با پیامبر همراه بود بعدها امارت کوفه یافت او در جنگ صفین همراه علی کشته شد جناب بن ارث  به بندگی فتاده بود و آزادی یافته شکنجه  اش کردند تا ترک اسلام کند  و نکرد و از پیامبرجدا نشد بعدها به کوفه رفت تامرد  علی برای وی  نماز گذاشت صهیب بن سنان آزاد کرده ای بود ودرمکه موردآزار مشرکان از دین بازنگشت وچون آهنگ هجرت به مدینه را داشت مانع شدند  اوتمام مال خویش را دادوراهی مدینه شد  پیامبرچون او را را دید گفت  و صهیب سود کرد بلال بن ریاح بنده  ای زنگی از آن امیه بن خلیفه ابوبکر  را بخرید آزاد کرد او به پیامبر پیوست وموذن شد ولی بعد از پیامبردیگر اذان نگفت کسانی که از یاران در هجرت امتحان خود را پس دادند و بلایای سختی دیدند ورای  غربت آوارگی از جمله سلمه بن هشام برادر ابوجهل عباس بن ابی ربیعه پسر عم ابوجهلو و برادر او از مادربا پیامبر بود و بعد از رحلت پیامبر در مکه وفات کرد سلمان فارسی که پیش ازاسلام محبوس بود ایرانی که به‌ اسارت افتاد دیهودی اوراخریده وبه مدینه برد وبه پیغمبر پیوست در جنگ احزاب حضور داشت ودیگر یاران دیگری که گوش به فرمان بودند

۲۸ صفر ۱۴۰۲ چند شنبه است؟ | تاریخ دقیق رحلت پیامبر و شهادت امام حسن

۹-دوپیر‌

رحلت پیامبر برای اهل مدینه خلاف انتظار بود وقتی ابو بکر فرا رسید خشم و هیجان مردم را فرونشاند و گفت هرکس محمد را پرستش کند بداند او جاویدان  است وعباس عم پیامبر نیز مرگ اورا تایید کرد با رحلت پیامبر اختلافات دیرین وتعصبات قدیم خواندانها حتی مهاجرین و انصار را رها نکرد و دوباره برسر شهر پیدا شد انصار که ظاهرامی‌ترسیدند امارت به دست دشمنان بیافتد سعد بن عیاد از روسای خزرج را پیشنهاد کردند مهاجرین هنوز اتفاق نظر نکرده بوند عده ای نیز علی راکه پیامبر در حقش سفارش کرده بود به امارت می‌خواستند در سقیفه با این اشکال که اگر خلافت وپیامبری هر دو دریک خاندان باشد هاشمیان بر سایرقریش چیره خواهند شد خلافت علی را قربانی کردند در آخر ابوبکر با پشتیبانی عمر خطاب و ابو عبیده جراح که ظاهرا نهانی سازشی داشتند به خلافت رسید و عایشه دختر ابوبکر نیز دراین انتخاب بی تاثیر نبود این انتخاب قاطع چیزی شبیه کودتا بود لیکن اسلام رااز خطری بزرگ که همان جنگ داخلی بود نجات داد با همه تهدیدات وفشارها تا فاطمه زنده بود علی بیعت نکرد ولی پس از فوت فاطمه خواه ناخواه بیعت کرد خلافت ابوبکر با ارتداد اعراب شروع شد بدین گونه در فتنه اهل رده هم دواعی دینی درکاربود رحم اغراض سیاسی آنها در شش جا در مقابل مدینه صف آرایی کردند ودرچهار جا خود دعوی نبوت داشتند اسود عشی در یمن مسلمه بنت حبیب دریمامه سجاح بنت حارث دربنی تمیم و طلیحه بن خویلد دربین اسد و عظفان  در ۲ جای دیگر هم از دادن زکات خودداری می‌کردند ابوبکر بی تردید اسامه بن زید را به شام روانه کرد وغظفان واسد را در ذواقصه نزدیک مدینه مغلوب کرد پس از بازگشت لشکر اسامه به دفع اهل دره اهتمام نمود سردار او خالد بن ولید در دفع اهل رده خدمات درخشاتی کرد هم طلیحه مغلوب شد هم سجاح متواری مسیلمه هم درطی جنگ خونین کشته شد عمر به وصیت ابوبکر به خلافت رسید دوره خلافت عمر ده سال طول کشید وسپس به وسیله فیروز یک اسیر ایرانی مشهور به ابو لولو کشته شد و دشواری های تازه ای پیش آمد مخصوصا عثمان بن عفان که در شورایی پنج یا شش نفری به خلافت انتخاب شد نتوانست مانند آنها کار را دنبال کند وسبب نارضایتی در بین مسلمین شد

۱۰-شام و اسکندریه

وقتی پیامبر شهر مکه راترک می‌کرد ومتواری وار به سوی یثرب که با گشاده رویی به اوپناه داده بودند میرفت هیچ کس گمان نمی‌کرد ۸ سال دیگر مکه و بتخانه عظیم آن در برابر پیامبر به زانو در خواهد آمد وبعد از ۲۰ سال دعوت محمد از آزکرانه های عربستان هم خواهد گذشت و مدائن وبین المقدس و دمشق و اسکندریه رانیز خاضع خواهد کرد

درآن زمان ایران وبیزانس که مغرب آسیا میدان رقابت آنها بود ضعیف شده وبه سوی انحطاط پیش می رفتند درهر دوکشور اختلافات مذهبی دشمنی ها دربین طبقات مردم پدید آورده بود ودر هر دوجا تاریخ سلسله ها عبارت بود ازیک رشته خیانت و توطئه وتاریخ دولت‌ها نیز چیزی جز تعدی وتحمیل دایم نبود در ایران تجمل وجور وتعدی پادشاهان مملکت را به ورطه سقوط می‌برد ودربیزانس نیز وضع ازاین بهتر نبود درهمین سالها که بیزانس از غرور وغلبه برایران درپوست نمی‌گنجید گرفتار اعراب حقیر ساده شدند که جز شوق به عدالت ومساوات وآزادی نداشتند وقسمتهای عمده دنیای متمدن آن روز که  طعمه ایران و بیزانس شده بودند گرفته وحکومت تزلزل ساسانی را درهم نوردیده و مهمترین متصرفات بیزانس را ازدست اخلاف قیصر خارج کردند وبعد از عربستان به عراق شام ومصر رسید

با وفات پیامبر بین انصار ومهاجرین اختلاف بود وهم دربیرون آن اعراب مرتد شده بودند ابوبکر دو دستگی های مدینه را تاحدی پایان داد و مرتدان را نیز سرکوب کرد بنابراین وقتی کار اهل رده  تمام شد اسلام ازبحران نجات یافت سپس ابو بکر فرصت پیداکرد غزوات پیامبر را ازسر گیرد وبه نشر اسلام بپردازد او فرمانروایان مصر ایران شام را به اسلام خواند درشام بعد ازسقوط غانی ها این سرزمین عرصه تجاوز و غارت موکب خسرو پرویز شده بودشام که جز قلمروی بیزانس به شمار می آمد و هرقل آنجا را چون میراث رومی خود می‌پنداشت شامی ها مذهب یعقوبی داشتند که ملکییها ی بیزانس آن را کفر وارتداد می‌شمردند وفشارهای سختی که برآنها وارد می آوردند خشم و کین شامی ها را می افزود لذا هجوم مسلمانان برای آنها تهدید و خطر محسوب نمیشد بلکه تا حدی مژده رهایی وامید و آسایش نیز بود و این نکته موجب پیشرفت عمده مسلمین درشام شد سرداران ابوبکر هریک روانه یکی از سرحدهای شام شدند با لشکری از داوطلبان عمر وعاص رابه فلسطین ابو عبیده جراح را به حمص یزید بن ابی سفیان را به شام فرستاد وقتی مسلمین به حدود شام رسیدند ابو عبیده در جابیه فرود آمد درجنوب دمشق یزید بن ابی سفیان فرود آمد به حدود عمان امروز شرحبیل بن حسنه دراردن یا بصری یا بصری وعمر بن عاص درعربه از سرزمین فلسطین رومی هااز سادگی وشور وحرارت مسلمین درحیرت می‌شدند در گزارش عربی ترسا برای سردار بیزانسی ازمسلمانان اینگونه گفت که اینها شب به راهبان می مانند وروز به جنگجویان اگر شاهزاده ای دزدی کند دستش را می‌برند واکر نابکاری ورزد سنگسارش می‌کنند رومی چون این سخن شنید گفت انسان در زیرزمین باشد به از آن است که با این مردم برخورد کند همین سادگی و جسارت مسلمانان رومی ها  راچند بار شکست داد هم در عربه وهم چند جای دیگرهرقل هراکلیوس قیصر بیزانس دربیت المقدس بود ومیل داشت با مسلمانان مصالحه کند اما رای سردارانش به جنگ قرار گرفت وبه حمص فرود آمدند محل اجتماع مسلمانان هم یرموک تعیین شد شعبه ای از اردن وحوزه امارت غانی ها قشون بیزانس نیز در دنبال مسلمین به همانجا آمد درجایی نه نام واقصه رومی ها گرد خود خندق کنده و آماده پیکار شدند دریرموک مقابل هم ایستادند دراین میان ابوبکر ازخالدبن ولید که درعراق بود خواست که نیمی ازلشکر خود آهنگ شام کند برای یاری مسلمین ارقام بیزانسها دو برابر مسلمین بود خالد بازحمت بسیار فرماندهان متفرق را قانع کردکه به سرکردگی یک نفر گردن نهند وخود او امارت لشکر انتخاب شد وقتی جنگ آغاز شد پیک مدینه خبر وفات ابوبکر را وخلیفه تازه عمر ابوعبید جراح رابه جای خالد به ابو عبید داد اما ابو عبید این خبر راپنهان داشت که باعث دلسردی نشود جنگی سخت بین دولشکر در گرفت وتندباد صحرا نیز گرد و غبار بیابان‌ها را درچشم رومی ها می ریخت سرانجام رومی ها شکست خورده ومسلمانان با سه هزار تلفات غلبه کرد که درتمام این جنگ ها کم کم تما مصر به دست مسلمین افتاد ازدواج مصر هم در سمت مغرب پیشرفت‌ها کردند تالیبی واندلس بیزانس اگر چه سوریه ومصر را ازدست داد اما این درس را آموخت که چگونه درمقابل دشمن بایستد اما ایران رقیب بزرگ بیزانس استقلال خود را به کلی ازدست داد.

 

۱۱-اسلام در ایران

ایران در آن ایام گرفتار ضعف وانحطاط بودبعد از خسرو پرویز سلطنت دست به دست می‌گشت درمدت چهارسال هشت پادشاه برتخت برآمدند بی آنکه کفایتی نشان دهند این پادشاهان آلتی د ردست نجبایی بودند  که خود نیز باهم اختلاف داشتند تجمل مالیات دولت وفساد نیز نارضایتی عامه را می‌افزود آتشگاه هم در ضعف وفساد خود اشتهایی تمام داشت برای بلعیدن اوقاف و اموال کسان یزدگرد سوم هم جوان بود وهم ضعف وسست رانی بر احوال او چیره داشت خبر این پریشانی وضعف ملک خسروان به اعراب بدوی مجاورت مرزهای ایران رسیده بود ودوتا سران این قبیله ها به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سویدبن قطبه در کناره های خاک ایران تاخت وتاز می‌کردند مثنی مقارن پایان جنگهای رده اسلام آورد ودرمدینه خرابی اوضاع ایران را برای خلیفه بازنمودو اورا به جنگ با ایران تشویق کرد ابوبکر در دنبال او خالد بن ولید را روانه کرد و از او خواست تا ازخالد فرمانبرداری کند کارعمده خالد فتح حیره بود درعراق آن هم به صلح بعد خالد درحدود فرات بین اعراب لفیاری و اتشیرستان به تاخت  وتازپرداخت چنان که انبار و عین ااتمر را گرفت سپس خلیفه درگیری با ایران راصلاح ندید واز خالد خواست تا بانیمی ازلشکر عراق راه شام رادرپیش گیرد و دریرموک به مسلمین بپیوندد مثنی به مدینه رفت تا ازخلیفه رخصت بگیرد برای جنگ با لشکر وعدت در این موقع ابوبکر بیماربودودربستر مرگ اما سفارش کرد عراق را ضایع نکنند وعمر خلیفه دوم ابو عبید بن مسعود ثقفی را به عده ای برای جنگ با ایران فرستاد وزد و خوردهایی سرحدی ومحلی اتفاق افتاد ولی جنگ عمده مسلمین چندی بعد اتفاق افتاد در قادسیه نزدیک حیره که حکم دروازه ایران را داشت سردار اعراب سعد بن ابی وقاص بود و فرمانده ایرانی رستم فرخ زاد بود که معتقد بود باید اعراب را به نوعی راضی کرد تا باز گردند اما یزدگرد پادشاه ساسانی درجنگ اصرار داشت ناچار رستم پذیرفت ودرقادسیه سپاه ایران درکنار نهر عتیق وصف مسلمین بردیوار قلعه ای به نام قدیس قرار گرفته وجنگ شروع شد وچهار روز طول کشید روز آخر رستم به دست یک عرب به نام هلال بن علفه کشته شد وسپاه  وی فرار کرد اما ایرانی ها ی زیادی اسیر شده وغنیمت فراوان به دست آمد وازجمله درخش کاویان چندماه بعد سعد به سوی مدائن تاخت که مجموعه هفت شهر بود و تیسفون ازهمه مهمتر بود و پایتخت دولت ساسانی پایتخت کسری به محاصره افتاد و این محاصره ۲ سال طول کشید وقتی یزدگرد تصمیم گرفت ارمداین بیرون رود برای تدارک حمله وجنگ ناراضی های مدائن اعراب را راهنمایی کردند به تسخیر شهر ودرنتیجه اعراب به شهر تیسفون وارد شدند ونماز شکر خواندند غنایم بسیار به دست مسلمانان افتاد وهمانطور پیامبر وعده داده بود گنج های خسروان به دست آنها افتاد چندی بعد در جلولا نزدیک خالقین امروز برخورد دیگری بین مسلمین و قوای ایران روی داد جنگ سختی که به پیروزی مسلمین انجامید وایران زیادی خاصه زن ودختران در جنگی که سه روز کشید وایرانی ها شکست خوردند ومسلمان غنیمت بسیاری به چنگ آوردند از آن جمله گنج نخارگان از خزائن کسری فتح نهاوند را اعراب فتح الفتوح می‌خواندند زیرا بعد ازآن ایرانی ها مقاومتی نکردند یزدگرد ازشهری به شهردیگر آواره بود وبه تحریک مرزبان آنجا درآسیایی کشته شد ودرشهرهای ایران اندک اندک به جنگ یا صلح به دست اعراب افتاد وبدین گونه ایران و بیزانس به دست مسلمانان افتاد ووعده پیامبر که گنج کسری و ملک قیصر بود تحقق پیدا کرد .

۱۲-دوره آشوب

خلافت عثمان که از طایفه قریش و ازخاندان امیه بودامید انصار را درباب تفوق مدینه برباد داد وبه اشراف قریش فرصت داد اداره جامعه ای رابر عهده گیرند که سالها با آن مبارزه کرده بودند و سابقین مهاجرین و انصار را کناربزنند انتخاب او هم تاحدی بازد وبند انجام شد وعمر وصیت کرد شورایی از ۶ نفر که انتخاب کنند کارگردانان این شورا هم به خاطر خویشاوندی عثمان را برگزیدند او پیری سست و ضعیف بود که در دوستی و رعایت خویشان بی اختیار به نظر می‌رسید و میدان را برای تاخت وتاز آنان باز گذاشت وی که به نعمت و آسایش علاقه داشت برای خود خانه ای خوب ساخت و رخت و کالا فراهم آورد سپس ابوذر غفاری را ازمدینه راند و راندگان پیامبر رابه مدینه باز آورد کارهای او نارضایتی در مسلمین ایجاد کرد امرا رایکی یکی عزل و خویشاوندان خویش را به جای آنان گذارد او بی بند وبارطوری که یکبار به حال مستی به نماز رفت نماز صبح را چهار رکعت خواند وگفت می‌خواهید بیشتر بخوانم ،رفتار او و قرض کردنش ازبیت المال وسهل انگاری درپس دادن باعث شد خازن بین المال به مسجد رفت وکلید رابین مردم انداخته وبه حالت قهر رفت ناراضیان مدینه هم سر برداشتند و خلیفه را درمسجد تهدید کردند وقرارشد خلیفه توبه کند ولی او دوباره به کارش ادامه داد و باعث شورش شدو خلیفه را درمسجد سنگ باران کردند و اورا کشتند

۱۳- درباره علی (ع)

بعد از کشته شدن عثمان  توجه بیشتر مردم به علی  بود مخصوصاً مصری‌ها علی علیه السلام پسرعمه و داماد پیامبر بود از کودکی در خانه او بزرگ شده بود در کودکی به اسلام گرویده بود و بعد از خدیجه اولین مسلمان بود در شب هجرت با وجود خطر در بستر پیامبر خوابید درغدیرخم توسط پیامبر درباره او سفارش ها شده بودوبزرگداشت ها اما سقیفه حق او را محروم کرده بود و به گوشه گیری و خانه‌نشینی واداشته بود از این رو با کراهت قبول خلافت تن داد چون اختلافات مسلمانان زیاد چند بار متوالی حق خلافت را از او گرفته بودند هرج و مرج که اواخر حکومت عثمان مردم را گستاخ کرده بود میل و رغبت به  حکومت را از دل او بیرون برده بود مخصوصا می‌دانست که با جو فعلی بازگشت به حیات ساده عهدپیغمبر آسان نبود لذا وقتی با اندوه مردم و اصرار آنها مواجه شد گفت مرا  را بگذارید و دیگری را بجویید اینکه برای شما وزیر باشم بهتر از آن است که امیر و فرمانده شوم اما مردم او را رها نکردند و اصرار کردند که به ناچار پذیرفت اهل مدینه و مخالفان عثمان بیعت کردند و پیش از همه طلحه و زبیر کسانی که از بنی امیه مانده بودند همه با کراهت بیعت کردند علی علیه السلام عمال عثمان را از همه بلاد معذور  کرد و عاملان تازه فرستادلیکن این عاملان نه در کوفه و نه در شام پذیرفته نشدند علی علیه السلام وقتی با طلحه و زبیر صحبت کرد آنها را در کار ولایت به جمع مال هریس یافت و در نتیجه از ارجاع شغلی با آنها منصرف شد اینها وقتی از علی مایوس شدندبه عایشه  پیوستند عایشه  نیز از علی کینه‌هایی دردل داشت مسئله خونخواهی عثمان را وسط کشید و علی  رادر خون او متهم داشت عثمان بن حنیف انصاری ازجانب علی حکومت بصره را داشت گرفتند وبا شکنجه وآزار از آنجا راندند وبا عده‌ای کمتر از ۱۰۰۰ نفر برای دفع عثمانی هااز مدینه به کوفه و سپس به بصره رفتند نکشید لذا جنگ درگرفت و طلیحه  با تیر مرواهن بن حکم کشته شد و جنگ ادامه یافت تا زمانی که شتر عایشه را به زانو درآورد و به عایشه تسلیم شد این جنگ جمل خوانده شد به پیروزی علی تمام شد عراق بر علی مسلم شد و اوکوفه را قرارگاه خود ساخت و و به مدینه بازنگشت بعد از این ماجرا حکومت معاویه  آغاز شد وقتی شکست معاویه نزدیک شد عمروعاص فرمان داد قرآن‌ها را سر نیزه کند و آن را به حکمیت انتخاب کنندحیله آنان موثر واقع نشدعلی برخلاف میل ناچاربه قبول حکمیت شد موضوع حکمیت اینکه آیا عثمان مظلوم کشته شده یا به ناحق علی میل داشت عبدالله عباس را به حکمیت برگزیند امالشکریلنش موافق نشدند و ابوموسی اشعری را برگزید علی که به این تمایل نداشت مالک اشتر را معرفی کرد باز هم نپذیرفتند ناچار ابوموسی انتخاب شد و عمروعاص  نیز از طرف لشکر معاویه انتقال گشت آن دو تا با توافق فعلی را از حکومت خلع کردندو عمروعاص معاویه را خلیفه عنوان کرد این رای ناروا مورد قبول علی و یارانش واقع نشد گذشته از این موضوع گروهی که حکمیت ناروا میدانستند  علی را تکفیر کردند که چرا به قبول حاکمیت اجازه داده است آنها را خوارج می‌خواندند آنها عبدالله بن  وهب خلیفه خود انتخاب کردند واورا  امیرالمومنین می‌خواندند علی آنها را نصیحت کرد اما بسیاری از آنها تسلیم نشدند لذا در جایی به نام نهروان با آنها جنگ کرد و بیشترشان را کشت وقتی که کار خوارج تمام شد درصدد برآمد با معاویه به جنگ بپردازد و یاران با او همراهی نمی‌کردند و حوادث نیز به او مجال نداد و عبدالرحمان بن ملجم در مسجد کوفه با شمشیر آلوده به زهراو را از پای درآورد و اودر سن ۶۳ سالگی از دنیا رفت عبدالرحمان با دو تن دیگر از خوارج  به نام حجاج بن عبدالله وعمروبن بکرهمدستان  شده بودند تا علی و معاویه و عمروعاص را در یک شب بکشند که کاران دو پیش نرفت اما علی را کشتند و راه برای معاویه باز شد دوره خلافت علی یکسره در  جنگ گذشت نقشه هایش در اصلاح امور بی‌نتیجه ماند اما رقیب وی معاویه بن ابی سفیان از قریحه فرصت طلبی و مصلحت بینی بهره بسیاری داشت و همان سبب پیشرفت او شد شیعه او را مرتضی علی ولی الله اسدالله و شاه مروان  می خوانند و در واقع مکارم فضایل اخلاقی او سبب شد که بعدا مورد محبت و پرستش بعضی قلاه تا سرحد خدایی  قرار گیرد

۱۴-آغاز حکومت عربی

کشته شدن علی به دست خوارج معاویه را تقریباً بی معارض گذاشت او حسن علیه السلام را کنار زد و خلیفه شد پیرمردی که جزدو سال آخر با پیامبر جنگیده بود او دمشق راکه  حامیانش آنجا بودند مرکز خلافت قرارداد معاویه به حلم و حیله و تدبیر شهرت داشت و با حساب و کتاب هم و کتابت نیز آشنا بود منفعت جویی و فرصت طلبی را از پدرش ابوسفیان به میراث برد و کینه جویی را از مادرش هنداو در سال فتح مکه اسلام و پیامبر که می‌خواست از ابوسفیان دلجویی کند اورا در جرگه کاتبان خویش قرار داد ابوبکر نیز او را بعدها بابرادرش یزیدبن آبی سفیان به شام  فرستاد عمر بن خطاب  اردن به وی داد وقتی برادرش یزید در طاعون شام مرد عمارت شام را هم داداو  قدرت اداره‌ای نشان داد  عثمان نیز از قدرت و قلمرو او افزود و توسعه بخشید ۲۰ سال حکومت متمادی به او مجال نداد تا  طوایف و اقوام مجاور را با خود یار کند همچنین عمروعاص مغیره بن شعبه و زیاد بن ابیه را به هر نحو ممکن  بودجه خود متمایز ساخت و کار عراق را به مفیره و زیاد داد مصررابه  عمروعاص و پسرش حجاز هم به مروان بن حکم رانده  رسول الله بود و بعدها خلیفه شد سپس وقت  خود را صرف تحکیم خلافت کرد جنگ های خارجی از سرگرفته قبرس و رودس را به دست آورد شکری ایجاد کرد که کورکورانه  اطاعت می‌‌کردند و ورزیده و فداکار بودندو آنها را همیشه تازه نفس نگه می‌داشت در تنظیم کار لشکری جهد و دقتی تمام داشت جیره  آنها را دو برابر کرد و آنها نیز به مجرد صلای معاویه جنگ در پیش می‌گرفت به امر زراعت توجه خاصی نشان داد چاه هایی کند و سدهایی یست او زنی به نام میسون داشت از شام ازطایفه بنی کلب حانشینی برای پسرش یزید را برگزید و در اواخر عمر اعلام کرد در سال۶۸هجری که ۸۰ ساله بود وفات کرد ودر دمشق در قبرستان باب الصغیر مدفون شد

۱۵-کارنامه یزید

۰ خلافت یزیدسه  سال و نیم طول کشید یکسال حسین بن علی را کشت یک سال  مدینه را غارت کرد یک سال هم کعبه را به سنگ و آتش بست با وجودی که معاویه به او سفارش کرده بود با اهل عراق مدارا کند با حسین به خشونت رفتارکرد و به عبدالله زبیر رحم نکرد اما او به این سفارش‌ها گوش نداد و با کشتن حسین رسوایی بزرگ را برای بنی امیه  به ارمغان آورد یزید مردی بود عشرت جوی اهل شراب وتفریح خلافت را از ارث پدر می دانست و کار آن را سبک می گرفت چیزی نگذشت که در مکه و مدینه نیز موسیقی و شرب خمربرملاشد او نزد مسلمانان منفور ونزدغیرمسلمانان محبوب بود بعد از مدتی عبدالله بن زبیر یکی از نوادگان  ابوبکربود و پدرش پسرعمه پیغمبربودخروج کرد  وقتی یزید دید او سرآشتی ندارد به دفع او تصمیم گرفت ابتدا به مدینه رفت و مسلم بن عقبه را سرجایش نشاندوشهررا غارت کردو راه مکه را پیش گرفت برای دفع عبدالله زبیر اما در راه وفات یافت لذا اجل مهلت نداد و مکه در دست مدعی ماند در شام هم خلافت معاون معاویه پسر یزید پانگرفت وبعد از ۴۰ روز مرد سپس مروان بن حکم به یاری کلبی ها بردمشق و مستولی شد و خود را خلیفه خواند و چند ماه بعد از او هم بر اثر طاعون مرداوسپس پسرش عبدالملک به خلافت نشست و در جهانجویی خود خدا را فراموش کرد

۱۶- مروانیان

عبدالملک بن مروان وارد پریشانی ها و نابسامانی های عهد یزید  شد هم درشام و هم عراق آشفته بودشامیان  به عبدالله زبیر تمایل می ورزیدند و شمال شام نیز عرضه تجاوز رومی ها بود در عراق کوفه به دست مختار و بصره به دست مصعب بن زبیر مختار که دعوی تشیع ودعویهای  دیگر داشت  با یاری موالی شیعه کوفه را به دست گرفت وبه  خونخواهی شهیدان کربلا برخاست قاتلان حسین را به دست آورد و کشت و قلمرو خود را توسعه داد اما از مصعب  ابن زبیر شکست خورده کشته شد و کوفه مثل بصره  به دست  مصعب افتاد بدین گونه قسمت عمده عراق به قلمرو عبدالله زبیر پیوست غربی‌ها  و فلسطین نیز در تصرف  عمال بن زبیر بود در دمشق عمر بن سعید قیام کرد و عبدالملک برای جلب رضایت او ولیعهدی را به او داد سپس وتصفیه شام  از مخالفان پرداخت و سپس راه کوه پیش گرفت قرقییا را با صلح گشودو با مصعب به جنگ برخواست مصعب کشته شد و عراق به دست عبدالملک افتادبعد مشکل عمده عبداملک عبدالله بن زبیراین بود که قلمرو او به مصر یمن خراسان وسند می‌رسید عبدالله زبیری مردی بود سختگیر و جاه طلب که علاقه او  به عبادت و بخل  ودرمال و بسیاری از مسلمانان به جانب او میگراییدند پدرزبیر عمه زاده پیامبربود  و مادرش  اسما دختر ابوبکر عبدالملک چون به عراق دست یافت  سردار خویش حجاج بن یوسف ثقفی را برای رفع عائله زبیرفرستاد حجاج با ۱۵۰۰ نفرقصد حجاز کرد و از آنجا به سر عبدالله زبیر رفت و مکه را در حصار گرفت و سنگباران کرد عبدالله حرم را پناهگاه خود قرار داد و پیشنهاد صلح رااز شامیان نپذیرفت و به جنگ ادامه داد کم‌کم یاران از دورپراکنده شدند  و حتی فرزندان نیز که جنگ را بی فایده  می دیدند او را رها کردند اما عبدالله راضی به صلح اصلی این بود و مردانه مقاومت کرد تا کشته شد و مک نیز تسلیم نبود بدین ترتیب دشمنان قدیم اسلام فرزندان ابوسفیان و حکم با  یاری مسلمانان شام مکه و مدینه را به تصرف خود در آوردند و خانه‌ی کعبه را کوبیده و سوزاندندحجاج که کار مکه رابرای عبدالملک تمام کردند و به ولایت عراق فرستاده شد و حکومت خون آلود ۲۰ ساله اودر عراق  عبارت بود از آدم‌کشی وخوش خدمتی به خلیفه  و به همین جهت او را بسیار دوست داشت عده‌ای از نام آوران شیعه  مثل کمیل بن زیادمیثم تمار قنبر غلام علی و رشید هجری به دست او تباه  شدند  و مردم از آن را از نا راضی بودند به همین جهت  سردار و خویشاوند او عبدالرحمان بن محمد بن اشعث ازبرضد او قیام کرد بسیاری از موالی و پارسایان به او پیوستند خروج عبدالرحمان بر حجاج به سبب اهانتی  بود که در حق او کرده بود عاقبت ابن اشعث شکست خوردوخود را هلاک کرد  عمربن عبدالعزیز نواده مروان حکم  بود وازجانب  مادر نسبت به عمر خطاب می رسید در مدینه به دنیا آمد و جوانی او در میان تابعین صحابه بود چندی نیز مدینه والی بود وکسانی که از دست خود را به حجاج به حجاز  پناه می آوردند حمایت کرد در دوره عمارت خویش درحجازده تن از کسانی که به سنت و حدیث واقف بودند و به پارسایی شهرت  داشتند برگزیدو در کارهای مهم  با آنها مشورت میکرد و از آنها می‌خواست در کار او نظارت کنند بدین گونه اقامت  در مدینه و آشنایی با سیرت و سنت رسول و اصحاب در اوتاثیری قوی داشت خودش نیزطبعی دیندار و پرهیزگار داشت و دلش می خواست درخلافت  شیوه خلفای راشدین را احیا کنند اما در روزگاراو مقتضیات دیگر پدید آمده بود و شیوه  عمر و ابوبکر پیش نمی‌رفت او به  غزوات چندان علاقه‌ای نداشت و آن راتقریباً موقوف کرد چون دیدسرداران این کار را برای غارت و غنیمت پیش می‌گیرند و نسبت به آل علی علیه السلام هم رفتاری که مایه پسند و رضای عام شد علی رامنع نمیکرد  فدک را به بنی فاطمه برگردانید وخمس را  هم به بنی هاشم داد حتی از مباحثه ای که با خوارج و دیگران کرد دریافت ترتیب موروثی در خلافت روا نیست و ظاهراً قصد داشت آنها را لغو کند و در این بین بستری شد و وفات یافت  گفته اند مروانی ها زهرش  داده اند چون می‌ترسیدند حکمرانی  آنها به خطر بیافتد وی در خوراک و پوشاک خود را سخت‌گیری داشت از بیت المال  بیش از حد برای خود برنمی داشت و از غنایم و امور مردم و شاکیان به درستی و به حق رفتار می کرد

۱۷-انحطاط و سقوط دولت عربی

پس از عمر بن عبدالعزیز نوبت به یزید بن عبدالملک رسید اما اوقات او صرف عیش و نوش بود اصلاح هایی که عبدالعزیز در کار خلافت کرده بود لغو کرد به نصاری سخت گرفت او  داماد برادر حجاج و مردی بی بند و بار بود دست حکام خویش را در تعدی گشاده کرد و خودش با بی‌تدبیری اوقاتش را صرف شکار وعشرت نمود علاقه  ای که قیسیهای  شام نشان داد موجب خشم یمانی‌ها گشت خروج یزید بن مهلب در عراق خاطر آن را چندی مشوش کرد اوبا اعراب یمانی که از خلیفه ناراضی بودند به هم پیوستند و بصره و توابع آن تا فارس و کرمان به دست ناراضی ها افتاد برادر خلیفه مسلمه بن عبدالملک در دفع این مهلب شور و حرارت به خرج داد در جنگی نزدیک کوفه این مهلب کشته شد و متواری شدند اما عاقبت  گرفتار آمده به قتل رسیدند زنان و کودکانشان زا  نیز به بازار برده فروشان فرستادند دراین  میان خلیفه سرگرم عشق بازی و باد پیمانی بوددوزن  عقل و اراده اورا دردست  دست داشتند حتی در کارها دخالت می ورزیدند دراین میان حبابه مرد وخلفه نیز یک هفته بعد از غصه مرد وشاید خودکشی کرد هشام که بعد از او به خلافت رسید مرد کار بود و تن خوبمان دوست  حکومت عراق را به خالد بن عبدالله قسری داد که در از عوان حجاج بودوبه زندقه و مانویت هم متهم خالد ۱۵ سال حکومت کرد و برادرش اسد نیز از جانب او در خراسان حکومت یافت خالد ستم فراوان کردو مال فراوان اندوخت  اما خلیفه به سعایت بدخواهان او را عزل و یوسف بن عمرخویشاوند وهمشهری حجاج رابه جای او نشاند جنگ با روم راهم ادامه داد از راه خشکی و دریا برادرش مسلمه و پسر عمش مروان بن محمد در این جنگها کوششی تمام کردنددر آندلس هم فتوحات ادامه یافت اما در فرانسه  مارتل جلوی نفوذ مسلمین را گرفت و شکست سختی به آنها داد هشام هم  با آن که چند بار والی اندلس را عوض کرد دیگر نتوانست در آنسوی پیرنه نفوذ کند در عراق زیبدن علی بر بنی امیه خروج  کرد اما کشته شد بربرها هم در شمال آفریقا سر به طغیان برداشتند درسعدماورا النهر نارضایی ها تبدیل به سرکشی شد اما نصربن سیارعامل خلیفه به زودی بر اوضاع مسلط شدهشام  نتوانست از انحطاط و فسادی که در دستگاه خلافت پدید آمده بود جلوگیری کند و این فساد درخلافت جانشینی او را که برادرزاده‌اش ولید بن یزید ظاهرگشت  این ولید یک عرب جاهلی بود در عهد اسلام بی باک و دلیربود ودستی گشاده  داشت به شعر وموسیقی علاقه داشت و آنچه به خاطرش نمی گذشت دین  بود و خدا در دمشق به خلافت رسید اما آنجا نماد و  رفت و در میان شاعران و ندیبان ومطربان و  غرق در عشرت  شد  قیصر عمر که بعد از او خلافت نشست نیز  زندگیش همه در تفریح شکار و مستی بودآنچه هشام با خسن خود  اندوخته بود ولید خرج  بی بند و باری های خود می کرد بعد هم شروع کرد به سختگیری وتعدی  و دیگران در زمان او  یحیی بن زید کشته شد و ولیدنسبت خویشان خود از ستم باز نایستاد فرزندان هشام ابراهیم و محمدراکه پسرعمش بودند در زیر عذاب کشت اونه  حرمت قرآن را نگه داشت ونه کعبه را  مرگ خالد  که وی  مسئول آن  بود یمانی ها  را به شدت عصبانی کرد نارضایتی‌های ولایت که در خراسان میدانی به داعیان  شیعه داده بود به شام نیز راه یافت قدریه سربر داشتند و یزید بن ولید بن عبدالملک به همدستی آنها و یمانی های شام بر خلیفه  شوریدندو بسیاری از مروانیان نیز که از رفتار خلیفه ناراحت بودند به آنها پیوستند خلیفه  که سرگرم تفریح و شکار بود غافلگیر شد مقاومتی کرد بی فایده بود فرار کرداما در قصر بخرا کشته شد بدین گونه رشته اتحاد میان امویان  گسست خلاف ونزاع بین آنها را بهانه ای شد برای پیشرفت مخالفان که برای سقوط آنها  پنهانی کار می‌کردندخلافت مدعی بعدی یزید ثالث طولی نکشید واوبعد از ۵ ماه  خلافت در گذشت درعهد اودر همه کارهااختلاف  پدید آمده بود در خراسان داعیان عباسی در عراق خوارج  به جنب و جوش افتادند شام دچار هرج ومرج شد مروان بن  محمد معروف به حمار در ارمنستان سر بر آورد و او را راضی کرد  اما با مرگ  یزید فتنه ها آشکار شدومروان بن محمد به خلافت  نشست این آخرین خلیفه مادرش کردو در جنگ تجربه داشت ودر لشکر خویش اصلاحاتی انجام داد بعد از مرگ یزید با ابراهیم بن ولید به  معارضه برخواست وبه کمک قیسیهای  شام کلبیها  را که مدافع و حامی خلیفه بودند شکست دادندبه دمشق آمد وبه  خلافت نشست  تکیه بر قیسی ها داشت کلبیها را به طغیان وا داشت ناراضیان سلیمان بن هشام راکه داعیه خلافت داشت یاری کردند و قنرسین و حمص و بعضی نقاط دیگر به دست آنها افتاد ولایات آشفته بودند و مدعیان بسیار والی عراق عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز خلافت مروان را قبول نداشت عبدالله بن معاویه نیز از علویان در کوفه خروج کرده بود خارجی ها نیز در موصل سر براورده بودند برقرار کردن نظم و آرامش خلیفه را ضعیف کرده بود و عاقبت علم های سیاه که سالها مردم در انتظار آن بودند از خراسان و کوفه بیرون آمد ودولت مروانیان را درهم پیچید.

مطلب   17 نکته خواندنی از اسلام و پیامبر اعظم (ص) : برگرفته از کتاب بامداد اسلام – عبدالحسین زرین کوب

5/5 - (1 رای)

لینک کوتاه این مطلب: https://ommatpress.ir/?p=12164

(برای کپی کردن، روی لینک کلیک کنید)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.

پیام هایی که حاوی الفاظ رکیک، ناسزا و تهمت باشد منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

از گذاشتن لینک گروه یا کانال جدا خودداری نمایید.

دکمه بازگشت به بالا